قاطی پاطی

حالا واويلا ليلي

كتاب داريم خيلي

علوم اسيرم كرد

رياضي پيرم كرد

تا صبح بيددار موندم

اجتماعي خوندم

حالا واويلا ديكته

من ميزنم سكته

واويلا هي مشق

من ميكنم يك غش

مبادا روزي

امتحاني باشد

نمره ي ما زير پانزده اي باشد

حالا واويلا ليلي

بدبخت شديم خيلي

حالا واویلا لیلی

 

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:50 نويسنده یاشار |

دختره 12 ساله تو پیج دکتر سوال پرسیده چجوری بدون عمل لب هامو برجسته کنم ؟

رفتم جواب دادم :

 

با دمپایی ابری خیس محکم بکوب تو دهنت درست می شی!

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:48 نويسنده یاشار |

پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد و بعد یکی دیگه و پشت بندش یکی دیگه

مردی که کنارش نشسته بود گفت : این همه شکلات بر دندونات مضره

پسرک جواب داد : بابابزرگم ۱۳۵سال عمر کرد ، مرد گفت : باخوردن شکلات ؟

گفت : نه بابابزرگم فقط سرش تو کار خودش بود نه دیگران !

 

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:48 نويسنده یاشار |

آنچه که برای خود نمی پسندی

 

نگهدار تولد یکی از دوستات بکن تو پاچش :))

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:46 نويسنده یاشار |

لیلی شدم مجنو

ن شدی، شیرین شدم فرهاد شدی

حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!

 

خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن

کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!

 

اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟

گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه

موبایل!

 

 

 

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم

دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!

تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی

نمی افتاد!!!!

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:39 نويسنده یاشار |

 

 

بـــه ســــــــلامتی پسری که ؛ عوضی بازی رو بلد بود ! اما .... هیچ وقت واسه

 

 

هیچ دختری

 

امتـــــــحانش نکرد ...

 

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:38 نويسنده یاشار |

 

 

سلامتی خودم!!

 

 

چون با همه خندیدم،همه رو دلداری دادم..

 

 

نگران همه شدم،به همه اهمیت دادم...

 

 

بغض های خیلی هارو به خنده تبدیل کردم...

 

 

ولی هیچکس حتی نفهمید تو دلم چی میگذره!!!!

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 17:37 نويسنده یاشار |

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 14:17 نويسنده یاشار |

پیکتـــــــو ببر بالا


بــــزن به سلامتیــــــه گریــــــــه های یواشکـــــــــی"


ته سیگـــــــارای پشت پنجـــــــــره"


بغضــــــــی که وسط یه مهمونـــــــــی میاد سراغــــــــت"


آهنگایـــــــــی که سریـــــــع رد میکنــــــــی چون میدونــــــی داغونـــــــــت میکنـــــــــه"


سلامتــــــــی خودت که همه بهــــــــت


 میگـــــــن بی اعصـــــــــاب، قاطــــــــی چون هیچـــــــــی از زندگیـــــــــت نمیدونـــــــــن..!


كاش تلخى روزگار هم الكل داشت... تامستمان مى کرد و درد را نمى فهميديم...

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 14:15 نويسنده یاشار |

چه قدر سخته بغض گلوت رو گرفته باشه و سر انجام تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و عشقت به یکی دیگه بگه نفس!

+ تاريخ چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:,ساعت 14:14 نويسنده یاشار |

صفحه قبل 1 ... 36 37 38 39 40 ... 102 صفحه بعد